خوردن قسمت داخلی مچ پاها بیکدیگر، پیچیدن پای از خرده گاه، صاحب آنندراج بنقل بهار عجم این کلمه را ورم کردن عضوی از اعضای اسب معنی کرده و این شعر را مثال آورد: هر دم بفلک تبق زند بینی تو پهلو همه بر افق زند بینی تو چرم همه پیلها بپایش نرسد چون یابو اگر تبق زند بینی تو. میر الهی همدانی. ، تبق زدن زبان، در تداول عامه لکنت زبان
خوردن قسمت داخلی مُچ پاها بیکدیگر، پیچیدن پای از خرده گاه، صاحب آنندراج بنقل بهار عجم این کلمه را ورم کردن عضوی از اعضای اسب معنی کرده و این شعر را مثال آورد: هر دم بفلک تبق زند بینی تو پهلو همه بر افق زند بینی تو چرم همه پیلها بپایش نرسد چون یابو اگر تبق زند بینی تو. میر الهی همدانی. ، تبق زدن زبان، در تداول عامه لکنت زبان
طبل فروکوفتن. طبل نواختن: امشب سبکتر میزند این طبل بی هنگام را یاوقت بیداری غلط بوده ست مرغ بام را. سعدی. حیف بود آخر زدن بر طبل بدنامی دوال کو مرا ناگه چنین افکند با سگ در جوال. ابن یمین. شد بهار و ابر در فکر سرانجام گل است طبل شادی زن که فتح نوبه بر نام گل است. میرزا رضی دانش (از آنندراج). ، دعوی کردن. بچیزی بالیدن: بهاری ابر، به کف ّ تو نیک مانستی به رعد اگر نزدی در زمانه طبل سخا. (؟)
طبل فروکوفتن. طبل نواختن: امشب سبکتر میزند این طبل بی هنگام را یاوقت بیداری غلط بوده ست مرغ بام را. سعدی. حیف بود آخر زدن بر طبل بدنامی دوال کو مرا ناگه چنین افکند با سگ در جوال. ابن یمین. شد بهار و ابر در فکر سرانجام گُل است طبل شادی زن که فتح نوبه بر نام گل است. میرزا رضی دانش (از آنندراج). ، دعوی کردن. بچیزی بالیدن: بهاری ابر، به کف ّ تو نیک مانستی به رعد اگر نزدی در زمانه طبل سخا. (؟)
دم زدن چنگ زدن گپ زدن سخن گفتن حرف زدن دم زدن: غلامی که دگر دریا ندیده بود و محنت کشتی نیازموده گریه و زاری در نهاد... غلام را بدریا انداختند. باری چند غوطه خورد و باخر مویش گرفتند... چون بر آمد بگوشه ای بنشست و نطق نزد. اما در نسخه فروغی آمده: چون برآمد بگوشه ای بنشست و قرار یافت: ز وصف حسن تو حافظ چگونه نطق زند که همچو صنع خدایی ورای ادراکی. (حافظ. 324)
دم زدن چنگ زدن گپ زدن سخن گفتن حرف زدن دم زدن: غلامی که دگر دریا ندیده بود و محنت کشتی نیازموده گریه و زاری در نهاد... غلام را بدریا انداختند. باری چند غوطه خورد و باخر مویش گرفتند... چون بر آمد بگوشه ای بنشست و نطق نزد. اما در نسخه فروغی آمده: چون برآمد بگوشه ای بنشست و قرار یافت: ز وصف حسن تو حافظ چگونه نطق زند که همچو صنع خدایی ورای ادراکی. (حافظ. 324)
آهون زدن سوراخ کردن زمین. توضیح بریدن مجرای زیر زمینی برای رسیدن بمحلی که در آن قصد دستبرد (دزدیدن اموال بدر بردن زندانیان دزدیدن پهلوانان یا کشتن آنان) را دارند. این کار در داستانهای عامیانه ایران سخت رایج است و} عیاران {همواره برای رسیدن بمحل کار خود ازراههای دور نقب می زنند: سر نفر زهزنان وهم و خیال نقب در خزینه عصمت آدم زدی (دیو گاو پای)
آهون زدن سوراخ کردن زمین. توضیح بریدن مجرای زیر زمینی برای رسیدن بمحلی که در آن قصد دستبرد (دزدیدن اموال بدر بردن زندانیان دزدیدن پهلوانان یا کشتن آنان) را دارند. این کار در داستانهای عامیانه ایران سخت رایج است و} عیاران {همواره برای رسیدن بمحل کار خود ازراههای دور نقب می زنند: سر نفر زهزنان وهم و خیال نقب در خزینه عصمت آدم زدی (دیو گاو پای)